ای دل، تو سزاوارِ کرامتی. نگاه های منتظر، به تو خیره مانده است. اینک در جشن نیکوکاری دل های خسته را در میهمانی خود پذیرا باش و بدان لبخند را بر لب های چشکیده بباران. فردا که بهار آید دستانِ خود را سبز خواهی دید.
زندگانی دنیا، مهلت ابتلا و آزمایش است. عرصه مهیای آخرت شدن و کاشتن، و آخرت برداشت کردن است. دنیا هم چنین، مکان بهره مندی از نعمت های خداست و خدا را در هر نعمتی حقی است. هرکس آن را بپردازد فزونی یابد و آن کس که نپردازد و کوتاهی کند، در خطر نابودی گرفتار آید. پس هرچه کنیم برای خود کرده ایم. اگر خوبی کنم، جزای آن را دریافت می کنیم و اگر کردار بد مرتکب شویم، کیفر آن را خواهیم دید. علی علیه السلام می فرماید: «به راستی اگر نیکی کنی، به خود نیکی کرده ای». روزی امام علیه السلام فرمود: «من هرگز به هیچ کس نیکی نکرده ام!» مردم از روی شگفتی سرهایشان را بلند کردند. امام علیه السلام این آیه را خواندند: «اگر نیکی کنید به خود کرده اید و اگر بدی کنید به خود کرده اید.»
خوی بخشش نشانه بزرگی روح و علو درجه انسان است. عفو و گذشت نیز نشانه بیداری نفس و بلندی ایمان است. عفو و گذشت یکی از جنبه های احسان است که در تعالیم دینی از آن یاد شده است و در رفتار پیامبران و امامان، به وضوح دیده می شود. خداوند بزرگ، با احسان واسع، گناهان و کردارهای زشت ما را می بخشاید و با توبه واقعی، آنان را ندیده می انگارد. گذشت از خطاها و اشتباهات دیگران نیز باید در رفتار هر مؤمن و دین داری وجود داشته باشد. در روایت آمده است: «نیاز گناه کار به احسان بیشتر از نیاز نیکویی کننده است».
احسان در سیره امامان معصومامامان، ستارگان هدایتند و روشنای تیرگی ها. آنان کشتی نجات بشریتند. رفتار آنان الگویی جامع و کامل برای کسانی است که دل به وسعت وجودی آنان نهند. امامان، محور بخشندگی و فضل و کمالند و معدن عطوفت و مهربانی. همواره یار و مددکار فقرا و محرومان بودند و کمک به بیچارگان حتی در دل شب فصل جداناشدنی از زندگی سراسر جود آنهاست.
مردی اعرابی به مدینه آمد و پرسید که کریم ترین مردم کیست؟ گفتند: حسین بن علی علیه السلام . اعرابی امام را در مسجد یافت و مشکل خود را مطرح ساخت. امام به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی به جای مانده است؟ عرض کرد: بلی، چهار هزار دینار. فرمود: حاضر کن که مردی [که] به آن از ما سزاوارتر است حاضر گشته. پس امام به خانه رفت و ردای خود را که از بُرد بود از تن بیرون آورد و آن دنانیز را در آن پیچید و پشت در ایستاد و از شرمِ رویِ اعرابی و از قلّتِ زر، از شکاف در، دست خود را بیرون کرد و شعری چند در عذرخواهی خواند.
در احوال امام کاظم علیه السلام آمده است: از همه مردم صله و احسانش نسبت به اهل و ارحامش بیشتر بود و پرستاری فقرای مدینه می کرد. شب که می شد زنبیلی که در آن پول و طلا و نقره و آرد و خرما بود بر دوش می گرفت و برای ایشان می برد و فقرا نمی دانستند که این احسان از چه کسی است.